به نام خالق تنهاییهایم...
می دونستم یه روزی، تو رُ پیدا می کنم
این دلِ غمزدَه رُ، با تو شیدا می کنم
می دونستم عاقبت این وَرا پَر می زنی
زیرِ بارونِ سکوت، دِلَمُ در می زنی
می دونستم تو چشات، مَنُ خوابم می کنی
تُو با اُون هُرمِ نِگات، منُ آبم می کنی
می دونستم اِنتظار، آخرین راهِ منِه
اسمِ تُو ترانه ی، گاهُ بیگاهِ منِه
آخر اُون لحظه رسید، دِلم از قفس پرید
با دُو بالِ آرزو، تا تَهِ نفس پرید
اُمدی از راهِ دور، جا گرفتی تو دِلم
عشقُ با خطِّ دُرشت، تُو نوشتی رو دِلم
من همون خسته بودم، تُو بِمَن نَفَس دادی
مُژده ی پَر کشیدن، از توی قفس دادی
با سَر اَنگُشتای ِ عشق، تُو به جِلدِ تَن زدی
قُرعه ی عاشقی رُ، تُو به اسمِ مَن زدی
تو چشات پیدا شُدم، که منَ گُم نکُنی
عشقَمُ قُربونِی، حَرفِ مردُم نکُنی
توی ِ صندوقچه ی شب، اِسممُ جا نذاری
دلُ دادم دس ِ تُو، روی ِ اُون پا نذاری....
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن ....
دلت شاد
سلام
وبلاگ قشنگی دارید
مطالب خوبی هم داره
دوست داشتی به وبلاگ من هم سر بزن
غروب صورتی آپ شد و حضور گرم شما را می طلبد
موفق باشید
سلام دوست عزیز
وبلاگ قشنگی داری
وقت داشتی به ما هم یه سری بزن
http://fashistz.blogsky.com
سلام عزیزم
خوشحالم که پیداش کردی
شاد باشی
منم اژم اگه دوس داشتی یه سر بزن
تا بعد گلم