خانه عناوین مطالب تماس با من

عشق گمشده

عشق گمشده

پیوندها

  • مداد سیاه
  • رادیو جیبی
  • فازمتر
  • شوریده
  • عاشقانه ها
  • فاشیست

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • عشق دو ساله ما...
  • زندگی یعنی تو...
  • خیلی وقته...
  • حکایت سه شپش!
  • می دونستم...
  • اگه گفتی چرا حلقه ازدواج باید تو انگشت چهارم باشه؟
  • من مهربان ندارم، نامهربان من کو؟
  • امروز از دیروز حالم دیدنی تر است....
  • چند روزی ست که حالم دیدنیست....
  • a good love story
  • مرسی جوجوی گلم...
  • عشق...
  • سرآغاز

بایگانی

  • مهر 1385 6
  • شهریور 1385 8

آمار : 67939 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 12:46
    به نام او که از همه بهتر می داند... واااااااااااااااااااااااای خدای من! اینا رو! به قول جوجو چه نینازن!
  • عشق دو ساله ما... چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 13:16
    به نام او که دلها را به هم نزدیک کرد... زندگی ... هوس نیست... 25 مهر 83... اول فقط میشناختمت ... یک روز باهات حرف زدم ، بعدا فقط یک دوست بودی ، یک کم گذشت ، بهترین دوستم شدی ... همه حرفهام رو بهت میگفتم ، خوشحالی و ناراحتی همدیگر رو میدونستیم ، نصیحتم میکردی و دلداریم میدادی ، یا اینکه با خوشحالی من سهیم میشدی . زمان...
  • زندگی یعنی تو... چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 13:13
    به نام عاشق ترین... اینو بدون که یه چشم همیشه باید توش اشک باشه ، وگرنه میسوزه . یه دل همیشه باید توش غم باشه ، وگرنه می شکنه . یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه ، وگرنه اسیر میشه . یه قناری باید به خوش آوازیش ایمان داشته باشه وگرنه ساکت میشه . یه لب همیشه باید توش خنده باشه وگرنه زود پیر میشه . یه صورت همیشه...
  • خیلی وقته... چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 13:55
    به نام او که به گریه هایم نمی خندد... خیلی وقته که واسم نامه ندادی نه نگاهی نه پیامی و نه یادی خیلی وقته که واسم غزل نگفتی واسه مشکلام یه راه حل نگفتی خیلی وقته گله و فاصله هامون خیلی سر رفته مث حوصله هامون خیلی وقته امضاهای رنگارنگت نمی شینه پای نامه قشنگت خیلی وقته دیگه چشمک ستاره شبا دوریمو به یادت نمیاره خیلی وقته...
  • حکایت سه شپش! شنبه 8 مهر‌ماه سال 1385 12:43
    به نام او که هیچ وقت تنهایم نمی گذارد.... یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود . سه تا شپش بودند در ولایت جابلقا که با فلاکت و بدبختی زندگی می کردند . یک روز یک جلسه‌ی مشورتی گذاشتند که با هم مشورت کنند، ببینند چطور می توانند از این وضعیت خلاص شوند. شپش اول گفت : «همه ی بدبختی ما از این است که حوزه ی فعالیتمان مشخص...
  • می دونستم... یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1385 13:50
    به نام خالق تنهاییهایم... می دونستم یه روزی، تو رُ پیدا می کنم این دلِ غمزدَه رُ، با تو شیدا می کنم می دونستم عاقبت این وَرا پَر می زنی زیرِ بارونِ سکوت، دِلَمُ در می زنی می دونستم تو چشات، مَنُ خوابم می کنی تُو با اُون هُرمِ نِگات، منُ آبم می کنی می دونستم اِنتظار، آخرین راهِ منِه اسمِ تُو ترانه ی، گاهُ بیگاهِ منِه...
  • اگه گفتی چرا حلقه ازدواج باید تو انگشت چهارم باشه؟ چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 12:09
    به نام عشق اول و آخرم... مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است) 1-ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید. 2-چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید 3- به این ترتیب...
  • من مهربان ندارم، نامهربان من کو؟ چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1385 13:39
    به نام یگانه سنگ صبورم... نه از خاکم، نه از بادم نه در بندم، نه آزادم نه آن لیلا ترین مجنون نه شیرینم، نه فرهادم نه از آتش، نه از سنگم نه از رومم، نه از زنگم فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دلتنگم چه غمگینم، چه تنهایم نه پنهانم، نه پیدایم نه آرامی به شب دارم نه امیدی به فردایم چه امیدی، چه فردایی چه پنهانی، چه پیدایی اگر...
  • امروز از دیروز حالم دیدنی تر است.... یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1385 18:21
    به نام یگانه شاهد اشکهایم... عجیب دلم گرفته این روزا..... امان از این تنهایی.
  • چند روزی ست که حالم دیدنیست.... چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 15:13
    به نام اون که حاضرم بخاطرش جلوی عزیزترین کسانم بایستم... لحظه های بی تو بودن را در گوش شب نجوا می کنم ستاره می شنود و تو را آرزو بر دل می ماند ... آرزوهایم را در لحظه های بی تو بودن می شمارم به گمانم می آید که روزی تک تک این آرزوها را تو حقیقت می کنی ... از فاصله ی رخوتناک با تو بودن تا بی تو بودن گذشته ام و به لحظه...
  • a good love story شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 14:55
    A Good Love Story He met her on a party. She was so outstanding, many guys chasing after her, while he was so normal, nobody paid attention to him. At the end of the party, he invited her to have coffee with him, she was surprised, but due to being polite, she promised. They sat in a nice coffee shop, he was too...
  • مرسی جوجوی گلم... چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 15:07
    به نام اون که عاشقشم... سلام. اول باید از جوجوی گلم تشکر کنم که با وجود تمام خستگیها و درگیریهاش اینجا رو واسم رو به راه کرد. مرسی گلم اینم فقط بخاطر جوجو: بهانه ی همه ی شعرهای من تویی همه بهانه های من با این شعر تقدیم تو باد . . سرخ مثل عشق ... گفته بودی شراب می خواهی، یاد ت هست؟ من آماده ام، بیا و بنوش ... گفته...
  • عشق... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 15:43
    به نام عزیزترینم... زیبایی عشق به سکوته نه فریاد . زیبایی عشق به تحمله نه خرد شدن و فرو ریختن . عشق خیالی ست که اگه به واقعیت برسه دیگه طعم شیرینشو از دست می ده. عشق یه کویره که عاشق تشنه با رویای سراب معشوق قدم به جلو میذاره . عشق راه ناهمواریه که وقتی ازش گذشتی و تمام سختیا رو پشت سر گذاشتی می رسی به جایی که اصلا...
  • سرآغاز چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 15:22
    به نام یگانه حامی پرستوهای بی آشیانه هنوزم تنها ترینم توی قصه زمونه کاشکی ردپای عشقم روی جاده ها بمونه با صدای خشک و تشنه خوندم از موجای دریا جون گرفت حس قشنگی تو تن خشک درختا بال پروازی نداشتم اما از پرنده خوندم توی بازی صداقت همیشه برنده موندم همه جا طرح قفس بود که من آسمون کشیدم روی بال هر ترانه به ستاره ها رسیدم...